گزارشگر:احمـدذکی خاورنیا محمد رشید رضا، یکی از شخصیت‌های برجستۀ جهانِ اسلام و دارای ابعادِ مختلفِ شخصیتی است. وی اندیشمندی غیور، روزنامه‌نگاری زبردست، نویسنده‌یی بلیغ، مفسری نابغه، محدثی چیره‌دست، ادیبی زبان‌شناس، خطیبی آتشین‌نفس، سیاست‌مداری هوشیار و معلمی شایسته به‌شمار می‌آمد که تمام هم‌وغمش را اصلاح و ترقیِ امت اسلامی تشکیل می‌داد. او یکی از رهبرانِ اصلاح دینی بود که عَلَمِ اصلاح دینی و تجدید و اجتهاد را برافراشت و صدای بیدارگری‌اش بیش از یک قرن است که در فضایِ جهانِ اسلام می‌پیچد و خفته‌گان را بیدار و بیداران را به سوی انقلاب و خیزش و مبارزه می‌کشاند. وی شاگرد، جانشین و حاملِ اندیشه‌های امام محمد عبده است و سال‌های متمادی برای تحققِ آرمان‌های استادش که اصلاح و تربیتِ امت اسلامی بود، تلاشِ خسته‌گی‌ناپذیر کرد و به قدر توان، روحِ جـدیدی در پیکرِ خفتۀ امتِ اسلامی دمید و مسلمانان را با اندیشه‌های نابش از خوابِ غفلت بیدار کرد و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نورزید. اینک به معرفیِ این دانشمند و اندیشه‌های نابش در حوزه‌های مختلف می‌پردازم. شـرح حال محمد رشید رضا در سال ۱۸۶۵م در قریۀ کوچکی به نام «قلمون» در حوالی طرابلس در لبنانِ کنونی متولد شد. او در یک خانوادۀ مذهبی از ساداتِ نبوی به دنیا آمد و پدرش که شیخ و بزرگِ قلمون بود، توجه زیادی به تعلیم و تربیتِ فرزند خویش نمود تا این‌که رشید رضا قرآن کریم را حفظ کرد و مبادی قرائت، کتابت و حساب را نزد پدرش آموخت. سپس برای ادامۀ تحصیل به طرابلس رفت و وارد مدرسۀ رشیدیه شد و در آن‌جا نحو، صرف، مبادی جغرافیا و حساب را فرا گرفت. پس از یک‌سال از آن‌جا به مدرسۀ ملی اسلامیِ طرابلس رفت که این مدرسه نسبت به دیگر مدارس مترقی‌تر بود؛ طوری‌که در آن به تعلیم منطق، فلسفه و ریاضیات می‌پرداختند و این مدرسه را حسین‌الجسر تأسیس کرده و اداره می‌نمود. شیخ جسر از جمله پیشتازانِ نهضت فرهنگی و مهتمّ به علومِ عصری و در عین حال، نویسنده‌یی زبردست و شاعری توانا بود. رشید رضا در این مدرسه هنوز مدتِ زیادی را سپری نکرده بود که دروازه‌هایش بسته شد و شاگردانش پراکنده و متفرق شدند؛ اما او هیچ‌وقت رابطۀ خود با استاد را قطع نکرد؛ طوری‌که به گونۀ منظم در حلقات و درس‌های شیخ جسر حضور می‌یافت. زمانی‌که شیخ جسر علاقه‌مندی، نبوغ و استعداد فوق‌العادۀ وی را احساس کرد، به او وابسته‌گیِ زیادی نشان داد تا این‌که در سال ۱۸۹۷م به وی اجازۀ تدریس علوم شرعی و عقلی را داد. هم‌زمان با این، رشیدرضا نزد شیخ محمود نشابه که از عالمان حدیثِ روزگار خویش بود، علم حدیث را فرا گرفت و اجازۀ روایت حدیث را از وی دریافت. ولی تأثیر شیخ جسر بر روح و روانِ وی بیشتر از دیگر استادانش بود. رشید رضا با مطالعۀ کتابِ احیاء علوم‌الدین، شیفتۀ غزالی و تصوف شد؛ درحالی‌که هنوز جوان بود، راه تصوف را در پیش گرفت و به اسرار و رموزِ آن آشنایی پیدا کرد و از خوبی‌ها و بدی‌ها آن آگاه شد. آشنایی وی با تصوف باعث شد که بعدها به اصلاح طرقِ تصوف فرا خواند؛ زیرا در میان اهل تصوف چیزهای بدی را دید که عقل آن را نمی‌پذیرد و گاهی منفذی برای ورود بدعت‌ها و خرافات شده و باعث ایجاد فتنه‌ها می‌گردد. در آن ایام که رشید رضا به اصلاح دینی در دهکدۀ کوچکِ خود می‌پرداخت، همۀ مردمِ جهان اسلام، چشم به جنبش اصلاحیِ مصر دوخته بودند و تمام تلاش‌ها و فعالیت‌های این جنبش به‌وسیلۀ مصریان به گوشِ رشید رضا می‌رسید و به مرور زمان، رشیدرضا بیشتر از پیش تحت تأثیر آن حرکت، قرار گرفت و به گونۀ منظم جریدۀ عروه‌الوثقی را که به‌وسیلۀ سید جمال‌الدین افغانی و محمد عبده به نشر می‌رسید، به‌طور سّری به‌دست می‌آورد و می‌خواند و از همین‌جا بود که علاقه و شیفته‌گی‌اش به نشر روزنامه و نشریاتِ اصلاح‌گرانۀ مذهبی آغاز شد. رشید رضا خود این رویداد را با زبانِ خویش چنین بیان کرده است: «تمام آمال و آرزوهایم پیش از مطالعه عروه الوثقی، تلاش برای ترویج عقاید اسلام بود. اما پس از آن، راه جدیدی را کشف کرده بودم: تلاش برای احیای اتحاد و یکپارچه‌گی جامعۀ اسلام. وظیفۀ تازه من، هدایت مسلمین به طرقِ پیشرفت و توسعۀ تمدن غربی با تکیه بر ایمان اسلامی بود»(مجله المنار، ترجمۀ صاحب المنار). مطالب عروه‌الوثقی تأثیراتِ بسیار شگرفی بر ذهن و افکارِ رشید رضای جوان نهاد. رشید رضا با استفاده از مطالبِ سیدجمال و محمد عبده که در تبعید فرانسه به‌سر می‌بردند، توانست به خطیبی مذهبی و توانمند در قریۀ خود تبدیل شود و منبر وعظ مسجد شهر را از آنِ خود کند که در آن مجالس، دروس تفسیر می‌گفت. او در زنده‌گی‌نامه‌یی که از خود برجای گذارده است، خاطر نشان کرده که وی علاوه بر مسجد، به قهوه‌خانه و محل تجمعِ افراد می‌رفته و آن‌ها را موعظه می‌کرده است. او با این عمل قصد داشت که به افرادی که به مساجد نمی‌روند نیز سخنان و پندهای مذهبی را برساند. وی همچنین در اقدامی عجیب، اتاقی در کنار خانۀ خود را مخصوصِ تجمع زنانِ علاقه‌مند به مباحث مذهبی قرار داده بود که هرازچندگاهی در آن محل جمع می‌شدند و رشید رضا در باب شرایع و آدابِ دین برای‌شان سخنرانی می‌کرده است. (مجله المنار، ترجمۀ صاحب المنار) رشید رضا در زمان حضورش در طرابلس، به روزنامه‌نگاری روی آورد. استادش الجسر، یکی از نخستین کسانی بود که پای او را به حلقه‌های روزنامه‌خوانی شهر باز کرد. رشید رضا در آن ایام، مقالاتِ متعددی را در نشریاتِ مختلف به نشر سپرد و با نوشتنِ این مقالات چنان مشهور شد که به وی سردبیری مجلۀ «ثمرات الفنون» را پیشنهاد کردند؛ اما بر اثر فشارهایی که دستگاه عثمانی ایجاد کرده بود، وی مجبور به ترکِ دیارِ خود گردید. او به مصر رفت و در آن‌جا با محمد عبده آشنا شد و دربارۀ نشر مجلۀ المنار با وی مشورت کرد و پس از موافقت او، بعد از چند ماه، موفق به انتشار نخستین شمارۀ مجلۀ المنار شد. المنار در حقیقت، گسترده‌ترین و پُرمخاطب‌ترین نشریۀ چاپی در سطح جهان اسلام بود که بر پایۀ تفاسیر نوگرایانۀ عبده از قرآن بنا یافته بود و در بالاترین سطحِ انتشار و مخاطب که در آن روزگار امکانِ تحقق داشت، دست به دست می‌گشت. مجموعۀ تفاسیر عبده از قرآن، که برای اولین‌بار در جامع‌الازهر ارایه شده بود، پیش از المنار نیز منتشر شده بود؛ اما رشید رضا پس از مرگِ استادش در سال ۱۹۰۵ تصمیم به جمع‌آوری، تصحیح و انتشار آن‌ها در نشریۀ خویش گرفت. او این روند را تا زمانِ مرگ در سال ۱۹۳۵ ادامه داد. تأثیراتِ غیرقابلِ انکار و سترگِ تفاسیر عبده از متون مقدس اسلام مثل قرآن، بر سطح عمومیِ اندیشمندان و متفکرانِ آن روزِ جهان اسلام، وجه دیگری بر اهمیت و تأثیرگذاری المنار در جامعۀ اسلامی است. هفت سال تمام، رشید رضا دوشادوشِ استادش محمد عبده در راه اصلاحِ دینی تلاش کرد تا این‌که محمد عبده جهانِ فانی را وداع گفت. رشید رضا طبق وصیتِ استادش در ایام بیماری‌، جانشینِ او تعیین شد. عبده از دانشِ سرشارِ رشید رضا کاملاً آگاهی داشت و می‌دانست که وی در حوزه‌های مختلفِ علوم شرعی دستِ بالا دارد و این را هم می‌دانست که رشید رضا کسی است که می‌تواند مسوولیتِ پخش و نشرِ اندیشه‌های اصلاحی را به دوش بکشد و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نورزد. به همین لحاظ، وی را جانشینِ خود ساخت. مجلۀ المنار پس از وفات محمد عبده، سی سال ادامه پیدا کرد و اندوخته‌ها و فرآورده‌های فکریِ رشید رضا نیز بدون انقطاع در این مجله به چاپ می‌رسید، تا این‌که وی به کتاب‌های حدیث روی آورد و طوری‌که خودش در مقدمۀ المنار می‌گوید، دیگر پابندِ راه و روشِ استادش محمد عبده باقی نماند؛ بلکه در بسیاری از موارد با او مخالفت نمود. رشید رضا به این باور بود که بهترین راه برای اصلاح جوامع اسلامی، تعلیم و تربیت است، و در این امر با استادِ خود محمد عبده کاملاً موافق بود و برای رشد فکری و علمی مسلمانان، دست به تعیین علومی زد که با وارد کردن آن علوم به عرصۀ تعلیم و تربیت، می‌توان به پیشرفت‌های چمش‌گیری در حوزه‌های علم و معرفت دست یافت، و آن علوم عبارت بودند از: فقه، اصول دین، تاریخ، جغرافیا، جامعه‌شناسی، اقتصاد، تدبیر منزل، طب، زبان و خط. وی تنها به طرح و پیشنهاد در عرصۀ تعلیم و تربیت اکتفا نکرد؛ بلکه خود به‌خاطر جامۀ عمل پوشانیدن به ایده‌هایش دست به تأسیسِ مدرسۀ «دارالدعوه والارشاد» زد، تا در این مدرسه به تربیت و تعلیمِ دعوت‌گرانی بپردازد که بتوانند دین اسلام را به مردم جهان برسانند. اما دیری نگذشت که جنگ جهانی اول شروع شد و در اثر این جنگ، مدرسه تعطیل و دروازه‌هایش به روی شاگردان بسته شد. آن‌چه قابل ذکر و تأمل است این‌که: رشید رضا در امتداد نهضت اصلاحیِ افغانی و عبده قرار داشت. افغانی به این باور بود که برای اصلاح امت اسلامی، بهترین و کوتاه‌ترین راه همانا اصلاح سیاسی است. و محمد عبده معتقد بود که اصلاح و تجدید جز از طریق تعلیم و تربیت امکان‌پذیر نیست. اما رشید رضا با استفاده از روش افغانی و عبده به این باور بود که با اصلاح سیاسی، تعلیمی و تربیتی و وعظ و ارشاد می‌‌توان به احیای امت اسلامی دست یافت. خلاصه این‌که رشید رضا افکار و اندیشه‌های خود را بر پایۀ افکار و اندیشه‌های افغانی و عبده پایه گذاری کرد. طوری‌که در زمینۀ سیاست، کتابی نوشت و در آن به شناسایی حقوق امت پرداخت و همت‌ها را واداشت تا حقوق حقۀ خویش را که سال‌های متمادی در اثر ظلم حکمرانان ضایع گردیده بود، به‌دست آورند. او برای اصلاح نظام تعلیمی و تربیتی، نامه‌هایی در المنار به نشر سپرد که متضمن اصولِ اصلاح بود و از دانشگاه الازهر خواسته بود که برای بهبود و اصلاح نظام تعلیمی و تربیتیِ خویش، دست به‌کار شده و از آن اصول که وی طرح کرده بود و خیلی مهم و اساسی بود، پیروی کند. الازهر نیز به پیشنهادهای وی توجه نمود و آن‌ها را مورد اجرا قرار داد. رشید رضا برای پخش و نشرِ افکار و اندیشه‌های اصلاحی‌اش، از هیچ تلاشی دریغ نمی‌ورزید و همواره به‌وسیلۀ قلم و یا آموزش، به نشر افکارش می‌پرداخت. در دفتر المنار، هفته‌یی یک روز استادانِ الازهر و قاضیانِ دادگاه‌های شرعی و اساتید دارالعلوم و نخبه‌گان جامعۀ مصر گردهم جمع شده و مسایلی را که از حلِ آن‌ها عاجز مانده بودند، مطرح می‌کردند و رشید رضا دربارۀ آن‌ها به بحث می‌پرداخت و تمام دلایلِ موافق و مخالف را ذکر می‌کرد و سپس آن‌چه را که صواب و درست می‌پنداشت، ترجیح می‌داد. تلاش‌های محمد رشید رضا در راه وحدت اسلامی وحدت و یکپارچه‌گی امت اسلامی، از اهداف بزرگِ نهضت اصلاح‌طلبِ دینی در چند قرنِ اخیر بوده است؛ زیرا از منظر اصلاح‌گران دینی، این‌همه بی‌عزتی و ضعف سیاسی مسلمانان در قرون اخیر، نتیجۀ اختلاف و چندپارچه‌گی امت اسلامی است و راه بیرون‌رفت از این ضعف و ناتوانی، همانا چنگ زدن به رسنِ الهی و یکپارچه‌کی امتی‌ست که بر اثر دسایسِ استعمارگران و بی‌توجهیِ زمام‌داران به این حال و وضعیت افتاده است. رشید رضا مانند دیگر رهبران اصلاح، از بدو تلاش‌های خود برای اصلاح دینی، دست به فعالیت‌های زیادی در راه وحدت و همگرایی و بیداری مسلمانان و کشورهای اسلامی زد. محور فعالیت‌های وی در سه بخش انعکاس یافت: نوشتن مقالات در مجلۀ «المنار» و انعکاس اخبار و اقداماتِ مسلمانان سراسر جهان اسلام در جهت همگرایی و تقریب مذاهب اسلامی و وحدت‌شان؛ سخنرانی و هشدارهایی که در محافل اسلامی و اماکن آموزشی ایراد می‌کردند؛ و تألیفِ آثاری مانند «الوحده الاسلامیه». رشید رضا در مجلۀ المنار که به گونۀ وسیع و گسترده در سرزمین‌های اسلامی پخش می‌گردید، مقالات و یادداشت‌های مختلفی به منظور نزدیک ساختنِ مسلمانان به همدیگر به نگارش درآورد. وی علمای اسلام را به تعاملِ بیشتر با مسالۀ وحدت فرا خواند تا دیدگاهِ خود را در این زمینه عرضه کنند. این فراخوان، مورد استقبالِ مسلمانان قرار گرفت و آن‌ها مشکلات و مسایلِ فقهیِ خود را از این طریق بیان می‌کردند؛ چنان‌که از مغرب و تونس گرفته تا هند و اندونیزی، این تعاملات و ارتباطات با مجلۀ «المنار» برقرار شد. او خطرِ صهیونیسم و توطئه‌های استعمارگران را به مسلمانان هشدار می‌داد و خواستار وحدت اسلامی در قبال صهیونیسم و استعمار بود.